تجربه نزدیک به مرگ



تجربه نزدیک مرگ :به حوزه گسترده‌ای از تجربیات شخصی اشاره می‌کند که به مرگ قریب الوقوع مربوط می‌شود. شامل احساسات مختلفی از جدا شدن از بدن گرفته تا احساس شناور شدن، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، حرارت، تجربه از هم پاشیدگی کامل، وجود نور، که برخی افراد آنرا خدا یا وجود روحانی تلقی می‌کنند. 

بعضی افراد و فرهنگ ها تجربه نزدیک مرگ را یک نگاه آنی روحانی و ماوراء الطبیعه به زندگی پس از مرگ می‌دانند. 

تجربه نزدیک مرگ پدیده‌ای است که در رشته‌های فراروانشناسی ، روانشناسی، روانپزشکی و طب بیمارستانی مطالعه می‌شود. 

چنین مواردی معمولا بعد از اینکه فردی مرگش از لحاظ بالینی قطعی شده یا خیلی نزدیک به مرگ است گزارش شده است. از این رو آن را تجربه نزدیک مرگ نامیدند. متخصصین امور ماوراءالطبیعه و اغلب دانشمندان NDE را نشانه‌ای از زندگی پس از مرگ می‌دانند.

 ویژگی ها

  • یک صدای ناخوش آیند اولین ادراک حسی است که گزارش شده است
  • احساس مردن
  • تجربه خروج از بدن: حس شناورشدن در بالای بدن و دیدن فضای مجاور
  • حس حرکت بطرف بالا از میان تونلی از نور یا راهروی دراز و باریک
  • ملاقات با بستگانی که فوت کرده اند یا اشخاص روحانی
  • مرور خاطرات دوران زندگی
  • احساس بازگشت به بدن همراه با بی میلی

این تجربه در اشخاص مختلف وابسته به اعتقاداتی که دارند فرق می‌کند. بچه‌ها که نوعاً زمان کافی برای پرورش قوی ایمانشان ندارند تجربه بسیار محدودی در این زمینه دارند.به عنوان مثال پسربچه‌ای که تجربه نزدیک مرگ داشته با برادرش گفتگو کرده است و دختری با مادرش مکالمه داشته است. همچنین برخی افراد تجربه نزدیک مرگ بسیار دردناکی داشته اند که نشان دهنده حس وحشت از پایان زندگی است. شرایط بالینی که گمان می‌رود منجر به NDE می‌شود شامل موار زیر است: ایست قلبی، شوک خونریزی هنگام وضع حمل یا عوارض پیش از عمل جراحی، برق گرفتگی، کما، خون ریزی مغزی، انفراکتوس مغزی، خودکشی ناموفق، افراد در حال غرق یا خفه شدن، حبس نفس، افسردگی جدی بسیاری از مواردNDE بعد از یک تجربه بسیار سخت روی می‌دهد.(به عنوان نمونه وقتی مریضی از پرستار یا پزشک می شنود که بزودی خواهد مرد.) یا زمانی که فرد در یک وضعیت مهلک قرار می گیرد.(مثل شنیدن صدای تصادف اتومبیل از نزدیک) 

آمارها 

رواج موارد NDE در تحقیقاتی که انجام گرفته متغیر است.

مطابق پیمایش Gallup و Proctor در سال 1980 تا 1981 از یک واحد نمونه از جمعیت آمریکا، 15 درصد از جامعه آماری تجربه نزدیک مرگ داشته اند . ولی در آلمان Knoblauch در سال 1991یک پیمایش گزینشی انجام داد و دریافت که 4 درصد جامعه آماری این تجربه را داشته اند. 

اما Perera et al در سال 2005 یک پیمایش تلفنی از مردم استرالیا انجام داد. نتیجه این تحقیق نشان داد که 8.9 درصد از آنان چنین تجربه‌ای داشته اند. یک متخصص قلب هلندی به نام van Lommel et al در یک محیط بیمارستانی گروهی از بیمارانی که دچار ایست قلبی شده و با موفقیت بهوش آمدند را مورد مطالعه قرار داد و دریافت که 18 درصد آن ها تجربه نزدیک مرگ داشته اند. 

 بررسی چند نمونه

به عقیده صاحب نظران تئوری های روانشناسی یا فیزیولوژیکی نمی‌تواند به طور کامل تجربه نزدیک مرگ را تبیین نماید. به عنوان نمونه در یک مورد زنی بعد از بهوش آمدن، بدقت ابزار جراحی ای که قبلاً ندیده بود را توصیف کرد، همچنین گفتگویی که بین پرستاران و دکتر در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفت را بیان کرد.در مورد دیگری، پرستاری دندان مصنوعی بیمار بیهوشی که دچار حمله قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از بهوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. در شرایط عادی ممکن است توجیه این مسئله مشکل باشد که چگونه یک مریض بیهوش توانسته بعد از بهوش آمدن همان پرستار را شناسایی کند. بیشتر افرادی که تجربه NDE داشته اند آن را تأییدی بر وجود زندگی پس از مرگ دانسته اند. این سخن شامل افرادی که قبل از این تجربه، منکر وجود خدا بوده اند نیز می‌شود. آنها پس از تجریه نزدیک مرگ خود، عقاید ماوراء طبیعی را پذیرفته اند. در ضمن تحقیات اخیر نشان می‌دهد اشخاصی که در حالت نباتی پایدار"persistent vegetative state" هستند می‌توانند از طریق افکارشان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. 

تجربیات شخصی

  • George G. Ritchie در کتاب خود به نام "بازگشت از فردا" Return from Tomorrow - 1978

او در سن بیست سالگی در ویرجینیا زندگی می‌کرد. جورج در بیمارستان ارتش مرد و 9 دقیقه بعد به زندگی برگشت. آنچه برای او در مدت این دقایق روی داد زندگی اش را تغییر داد. در این کتاب جورج از رویارویی خود با تجربه خروج از بدن می‌گوید. و دکتر Raymond Moody در دانشگاه ویرجینیا تجربه او را مورد مطالعه قرار داد. و تجربه او باعث شد تا دکتر 150 نمونه دیگر را در کتاب های خود مورد بررسی نماید.

چرا در حالت عادی ما این تجربه را نداریم

اشتغال و سرگرم بودن بیشتر مردم به مسائل روزمره مانند کار، زندگی، زن، فرزندان و حساب و کتاب های دنیایی باعث می‌شود که امکان چنین تجربیاتی در حالت عادی برای ما غیر ممکن باشد. جناب مولوی در دفتر اول کتاب مثنوی به این مسئله اشاره می‌کند:

جان همه روز از لگدكوب خيال - وز زيان و سود وز خوف زوال‏

نى صفا مى‏ماندش نى لطف و فر - نى به سوى آسمان راه سفر


علت مهم دیگری که قابل ذکر است این است که بیشتر مردم تصور درستی نسبت به مرگ ندارند و فکر می‌کنند که جهان بعد از مرگ جایی در میان آسمان هاست. اما واقعیت این است که خداوند جایی را به نام بهشت و جهنم برای ما نساخته است. بلکه تمام خوشی ها و ناخوشی های جهان بعد از مرگ و بهشت و جهنم از نهاد خود انسان می روید و هر کس مهمان سفره خود است. مرگ هر کسی همرنگ اوست و هر کس از مرگ می ترسد در حقیقت از خودش می ترسد. 

جناب مولوی در دفتر سوم مثنوی به این مطلب اشاره می‌کند:

مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست – آیینه صافی یقین همرنگ روست

ای که می ترسی زمرگ اندر فرار – آن زخود ترسانی ای جان هوش دار

از تو رسته است ارنکویست ار بد است – ناخوش و خوش هم ضمیرت از خود است

چون سجودی یا رکوعی مرد کشت – شد در آن عالم سجود او بهشت

چونکه پرید از دهانش حمد حق – مرغ جنت ساختش رب الفلق

چون زدستت رُست ایثار و زکات – کشت این دست آنطرف نخل و نبات

آب صبرت آب جوی خلد شد – جوی شیر خلد مهر توست و وُد

ذوق طاعت گشت جوی انگبین – مستی و شوق تو جوی خمربین

چون زخشم آتش تو در دلها زدی – مایۀ نار جهنم آمدی

رونوشت از ویکی پدیا فارسی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سورنا، سردار بزرگ ايراني

زندگی نامه حافظ (شهر مادری حافظ کازرون بوده استادش هم کازرونی نتیجه اخلاقی:حافظ کازرونی!!!)