کمی از شل سیلور استاین


==========
در مطب دکتر روانشناس


من نتونستم تکلیفمو انجام بدم

چون یک اتفاقی افتاده

من نتونستم سر وقت بیام

چون یک اتفاقی افتاده

من نتونستم با کسی مهربون باشم

چون یک اتفاقی افتاده

من نتونستم کاری رو شروع یا تموم کنم

چون یک اتفاقی افتاده

اصلاً من نتونستم زندگی کنم،

چون یک اتفاقی افتاده

می پرسید"چه اتفاقی افتاده؟"

خب من از کجا بدونم؟!

شما باید بگین آقای دکتر!

آخه ناسلامتی شما پول می گیرید که همین چیزا رو بفهمید دیگه!


=======




قد یک سانتی 


اگه آدم یه سانت قد داشت، می تونست سوار یه کرم، بره مدرسه.

اشک مورچه براش قد یه استخر می شد

با یه ذره کیک

هفت روز مهمانی می داد

پشه براش یه غول بزرگ و وحشتناک می شد

اگه آدم یه سانت قد داشت.

اگه آدم یه سانت قد داشت، می تونست از زیر در رد بشه

یک ماه طول می کشید تا به مغازه برسه.

یه تکه پنبه می شد رختخوابش.

تار عنکبوت می شد طناب برای تابش.

اگر آدم یه سانت قد داشت

سوار چوب آب نبات تو ظرفشویی آشپزخونه موج سواری می کرد.

به جای مامان انگشت شست اونو تو بغلش فشار می داد.

از زیر پای آدما با وحشت و ترس و لرز در می رفت.

برای برداشتن مداد یک روز و شب صرف می کرد.

(این شعر چهارده سال طول کشید

چون من یک سانت قد دارم.)
 
==========
 
گروه موسیقی 


اگر ما یک گروه موسیقی بودیم،

اونوقت به همه جای دنیا سفر می کردیم.

کنسرت اجرا می کردیم و لباسهای پولک دوزی شده می پوشیدیم.

اگر ما یک گروه موسیقی بودیم.

اگر ما یک گروه موسیقی بودیم،

و اگر آن بالا روی صحن تالار در حال اجرا بودیم،

مردم ما را می دیدند، عاشق ما می شدند و برامون کف می زدند.

اگر ما یک گروه موسیقی بودیم،

اونوقت یک میلیون آدم توی دنیا به ما علاقمند بودند.

بهشون لبخند می زدیم و پشت عکسهامونو امضا می کردیم.

اگر ما یک گروه موسیقی بودیم،

همه مردم دست مارو می بوسیدند.

میلونر می شدیم و موهامونو بلند می کردیم.

اگر ما یک گروه موسیقی بودیم،

تنها هفت بچه ایم که توی سرما می لولیم

با گیتارهای دست ساز و سطلهای شن و کوزه های کوچک.

و از قوطی های کنسرو سیب زمینی به جای طبل استفاده می کنیم.

فقط هفت تا بچه که توی ماسه می لولند،

با هم گپ می زنیم و به هم دست تکان می دیم.

و فکر می کنیم و خوابهای خوش می بینیم.

چی می شد اگر ما یک گروه موسیقی بودیم؟
 
========
 
پوست دزد 


دیشب مثل همیشه

زیب پوستم را باز کردم

پیچ سرم را شل کردم

و رفتم تو رختخواب

شب که خواب بودم

یک احمقی آمد تو

پوستم را تن اش کرد

سرم را روی سرش پیچ کرد.

حالا با پاهای من تو خیابان ها می دود.

کارهائی می کند که من نمی کنم

حرفهائی می زند که من نمی زنم.

بچه ها را قلقلک می دهد

به مردها لگد می زند

دست خانم را می کشد.

حالا اگر اشک به چشمان خوشگل شما بیاورد

یا سرتان رادرد آورد

بدانید من نیستم

همان دیوانه ای است

که پوست مرا تنش کرده.
 
==========
 
شتر حیوان صبوری است! 


شتر حیوان صبوری است

همیشه آدم را از وسط صحرا عبور می دهد.

هر چند که می داند در صحرا چیزی نیست

او همیشه دلش می خواهد بپرسد:

" مگر در صحرا چه چیزی است،

که آدم همیشه می خواهد از وسط آن بگذرد؟"

اما او این سوالش را نمی پرسد،

چون شتر حیوان صبوری است!
 
=========
جستجوی شبانه به دنبال گنج 


من و شاهزاده قصه ها

تو تاریکی زیر نور ماه راه افتادیم

تا گنج رو پیدا کنیم

از هفت تا بیابون گذشتیم

از هفت تا دریا

از هفت آسمون،

اما نمی دونم چرا تو تاریکی راه افتادیم؟

چون صبح که شد،

هیچی پیدا نکردیم

فقط گم شده بودیم!

اصلاًنمی دونم کی مجبورمون کرده بود تو تاریکی راه بیفتیم؟
======
خواب یخ زده 


خوابی را که دیشب دیدم بر می دارم

و می گذارم توی فریزر

تا این که روزی خیلی دور از امروز

وقتی پیر و ناتوان شدم

آن را آبش کنم

بعد گرمش کنم و بنشینم

و پاهای سردم را توی آن فرو برم.
=========
فقط من فقط من

مری عزیزم فقط مرا دوست دارد

(‌ او موریس را هم دوست دارد )

نه دوست ندارد او فقط مرا دوست دارد

( او درختان دشت را هم دوست دارد )

نه دوست ندارد او فقط مرا دوست دارد !

( بیچاره ، احمق بیچاره چرا نمی توانی بفهمی

که او می تواند هم تو را دوست داشته باشد و هم دیگران را )‌
=========
شل سیلور استاین
 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سورنا، سردار بزرگ ايراني

زندگی نامه حافظ (شهر مادری حافظ کازرون بوده استادش هم کازرونی نتیجه اخلاقی:حافظ کازرونی!!!)

داستان عاشقانه اردشیرساسانی و گلنار به نقل ازشاهنامه فردوسی