ایرانیان باستان، بر پایه‌ی آموزش‌های پیامبرشان اشو زرتشت، بر این اندیشه بودند که شادی از جلوه‌های نیک اهورایی و همساز با زندگی‌ست، با این نگرش، پیوسته بر آن بودند تا در هر مناسبتی اندوه و سوگواری را از خود دور سازند.
جشن نوروز از برجسته‌ترین و با شکوه‌ترین یادگاری‌های ایرانیان است که سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است و یکی از جشن‌های بسیار کهن جهان به شمار می‌رود.
بیشترین ارزش این جشن را می‌توان در آن دانست که با سپری کردن نشیب و فرازهای فراوان، چون کوهی استوار ایستاده و با روح و احساس مردم این سرزمین چنان سرشته شده است که آنها همه ساله در ژرفای دل و جان و روان خود چشم به راه فرا رسیدن آن هستند و از هفته‌ها قبل، با ایمان و علاقه‌ی سرشتی به پیشبازش می‌روند.
بدین گونه هنگامی که گل، گیاه و سبزه جان تازه می‌گیرند و جهانِ زنده، درفش رنگارنگ زندگی را به شادی می‌افزاید، از سوی دیگر فروغ عشق و امید سراسر آفرینش را فرا می‌گیرد و جنبش، تلاش و کوشش در همه جا و همه چیز دیگر بار جان می‌گیرد. سال نو و جشن نوروز در شروع ماه فروردین با شکوهِ تمام آغاز می‌شود.
پیدایش نوروز
گروهی از پژوهشگران و تاریخ‌نگارانِ ایرانی بر این باورند که جشن نوروز را جمشید، پادشاه پیشدادی، بنیان نهاده است؛ نکته و باوری که دانشمندان و شاعرانی چون: حکیم فردوسی توسی، خیام نیشابوری و ابوریحان بیرونی در آثار ارزشمند خود گزارش آن را به خوبی شرح داده‌اند. در ادبیات کهنِ منسوب به زرتشتیان آمده است که خداوند جان و خرد، گیتی را در شش هنگام یا شش چَهره (گاهنبار) آفریده و هر چَهره، پنج روز به طول انجامیده و در هر چَهره یکی از پدیده‌های اهوارامزدا که لازمه زندگی است آفریده شد.
به این ترتیب که نخست آسمان، سپس آب، زمین، گیاهان، جانوران و در پایانِ چَهره ششم که پنج روز آخر هر سال است، انسان آفریده شده و با پیدایش انسان، تکامل در آفرینش به مرحله تازه‌یی رسید و از آن پس انسان اندیشمند با بهره‌گیری از شرایط مناسبی که از پیش برایش فراهم شده بود زندگی خود را روی زمین آغاز کرد.
زرتشیان برابر نوشته‌های اوستایی باور دارند که دَه روز مانده به آغاز فروردین ماهِ هر سال، فرَوَهرهای
درگذشتگان، به زمین فرود خواهند آمد، مدت ده شبانه‌روز میهمان فرزندان و نوادگان خود خواهند بود و در سپیده‌دم نخستین روز از ماه فروردین (آغاز نوروز) به جایگاه مینوی خود باز خواهند گشت. در شبِ پیش از نوروز، زمانی که تاریکی آخرین شب سال در برابر سپیده‌دم نخستین روز بهار، رنگ می‌بازد، با افروختن آتش بر بالای بلندی و یا بام خانه‌ها، بازگشت فرَوَهَرها از زمین را بدرقه می‌کنند و با نیایش خود، خشنودی روان و فرَوَهَر درگذشتگان را فراهم می‌سازند و بازآمدنشان را در آغاز سال بعد، آرزو می‌دارند
سفره نوروزی
پیش از تحویل سال نو باید سفره‌ی نوروزی آماده شود. در زمان گذشته این سفره را، زیرِ ویجو پهن و پس از آغاز سال نو آن را به روی ویجو منتقل می‌کردند.
در سفره‌ی نوروزی به جز نماد‌هایی از امشاسپندان4، میوه، خوراکی و چیزهای دیگری هم وجود دارد.
کتاب اوستا - نامه‌ی آیینی زرتشتیان - یا کتاب گات‌ها - پیام اشوزرتشت - را در کنار آینه و گلابدانِ پُر از گلاب می‌گذارند. چراغ روشن که نماد فروغ ایزدی و یادآور نیک‌اندیشی و راستی است نیز در سفره وجود دارد. چند تخم‌مرغ ساده و رنگ کرده را هم که نشان باروری می‌دانند بر روی سفره قرار می‌دهند.
هفت سین
در سفره‌ی نوروزی «هفت سین» نیز فراهم می‌شود. عدد هفت یکی از عددهای ورجاوند و گزیده شده در فرهنگ ایرانی و زرتشتی است. هفت‌سین در مراسم نوروزی به روایت‌های گوناگون به وجود آمده است، گروهی از پژوهشگران بر این باورند که در زمان ساسانیان، بشقاب‌های نقش‌دار بسیار زیبایی را از سرزمین چین به ایران آورده‌اند که به تدریج به نام آن سرزمین «چینی» نام گرفته‌اند و واژه «چینی» بعدها به «سینی» تبدیل شده است. در جشن نوروزِ آن زمان، میوه‌ها و شیرینی‌ها و خوراکی‌های دیگر را در هفت عدد از این سینی‌ها می‌چیدند و بر سفره نوروزی می‌گذاشتند و آن را هفت‌چینی یا هفت‌سینی می‌گفتند که بعدها در طول زمان به هفت‌سین تبدیل شده است.
گروهی دیگر چنین باور دارند که در زمان‌های پیش و به هنگام نو شدن سال، هفت‌شین بر سفره نوروزی می‌گذاشتند مانند: شیر، شکر، شیرینی، شربت، ... که به تدریج به هفت‌سین تبدیل شده است؛ گروهی دیگر بر این گمانند که ابتدا هفت‌چین بوده است، یعنی هفت نوع چیدنی از درخت، که بعدها به هفت‌سین تغییر یافته است.
سیزده‌ی نوروز
سیزدهمین روز از ماه فروردین، تیر یا تِشتَر نام دارد.
ایزد تیر یا تشتر که در اوستا یشتی هم به نام آن وجود دارد، ایزد بازان است. در باور پیشینیان پیش از اشوزرتشت، برای اینکه ایزدِ باران در سال جدید پیروز شود و دیو خشکسالی نابود گردد باید مردمان در نیایش روز تیر، از این ایزد یاد کنند و از او درخواست باریدن باران داشته باشند. در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروز، هنگامی که سبزه از زمین می‌رویید و گندم و حبوبات سبز می‌گشتند، در روز سیزدهم که به ایزد باران تعلق داشت مردم به دشت و صحرا و کنار جویبارها می‌رفتند و به شادی و پایکوبی می‌پرداختند و آرزوی بارش باران را از خداوند می‌کردند.
نوشته دکتر کوروش نیکنام

پست‌های معروف از این وبلاگ

سورنا، سردار بزرگ ايراني

زندگی نامه حافظ (شهر مادری حافظ کازرون بوده استادش هم کازرونی نتیجه اخلاقی:حافظ کازرونی!!!)