بيكاري

سلام دوستان 
امروز واسه چندمين بار رفتم كه يه رزومه پر كنم چشمتون روز بد نبينه اونجا پر بود از آدمهاي بيكار با اين تفاوت كه اونها اكثرشون با سابقه چند ساله و با زن و بچه امده بودند و من پيش خودم فكر مي كردم شايد مناسب ترين نفر براي اون كار باشم چون راستشو بخوايد خيلي شرايطش بد بود و من پيش خودم فكر ميكردم من تنها احمقي باشم كه حاضرم اين كارو بكنم ولي به خودم اميد وار شدم
راستي ما داريم كجا مي ريم؟
با اين عجله چرا؟
شايد فقط يه منجي بتونه اين همه خرابكاري رو درست كنه؟

!!!!!!!!!!.....................................

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سورنا، سردار بزرگ ايراني

زندگی نامه حافظ (شهر مادری حافظ کازرون بوده استادش هم کازرونی نتیجه اخلاقی:حافظ کازرونی!!!)

داستان عاشقانه اردشیرساسانی و گلنار به نقل ازشاهنامه فردوسی