افسانه تیر و قلب
نماد عشق یک قلب است . اما نماد عاشقی قلبی هست که تیر وسطش خورده . کمتر کسی شاید راز این قلب تیر خورده را بداند . لااقل من در اینترنت هر چه گشتم نه به فارسی و نه به انگلیسی در این زمینه چیزی ندیدم . در نتیجه خودم می نویسمش تا هر کسی دنبال معنایش گشت ، جوابش را اینجا پیدا کند . در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت . همهء خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگ داشتند که اسمش زئوس بود . یک شب به مناسبتی زئوس همهء خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود . دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا . مانیا چون خودش خدای دیوانگی بود طبیعتا عقل درست و حسابی هم نداشت و بیش از حد شراب خورده بود . دیوانه باشی ، مست هم شده باشی . چه شود! خدایان از هر دری سخنی می گفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق بود . حرفهای خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و این دیوانهء عالم ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب کرد . تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد . هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند . زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل ، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است ، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود . از آن زمان به بعد عشق هر کجا می خواهد برود جنون دستش را می گیرد و راهنمایی اش می کند . به همین دلیل است که می گویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون می شود . پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که می بینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد . بعدها رومیان باستان آیین و اسطوره های یونانیان را پذیرفتند و تنها نام خدایانشان را عوض کردند . در افسانه های روم باستان زئوس را ژوپیتر ، خدای جنون را ارا و خدای عشق را ونوس می نامیدند . در نتیجه به باور آنها ارای دیوانه چشم ونوس زیبا را کور کرد . عشق واقعا جنون است اما اگر دو طرفه و واقعی باشد لذتی دارد که مپرس . ولی عشق یکطرفه انسان را پریشان و خوار و حقیر می کند . بابا طاهر عریان به زبان لری می گوید : چو خوش بی مهربونی هر دو سر بی . یعنی چه خوش بود اگر عشق همواره از هر دو سو بود .
رونوشت از:http://aebadi.com