جملات قصار!
میشه مثل یک قطره اشک بعضیارا از چشمت بیندازی...ولی نمیشه جلوی اشکی را بگیری که با رفتن بعضیا از چشمات جاری میشه
از طرف اونیکه تنهاست تنها اومده تنها میره تنهاش میذارن تنها نمیذاره تنها یک آرزو داره اونم اینکه خذا تنهاش نذاره
بی خبر از حال هم تا صبح خوابیدن چه سود/بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود/زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید/ورنه برسنگ مزارش آب ریختن چه سود
اگه یک روز دل تنگ شدی اگه دیدی بغض کردی ولی دلیلی برای گریه کردن پیدا نمیکنی بدون دل خدا واست تنگ شده میخواد صداش کنی
آرزوهات را یک جا جمع کن.یکی یکی از خدا بخواه.خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره چیزی که امروز داری آرزوی دیروزت بوده.
زندگی منشوری است در حرکت دوار.منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آن را دوست داشتنی خبال انگیز و پرشور ساخته است
دل که رنجد از کسی خرسند کردن مشکل است/ شیشه ی بشکسته را پیوند دادن مشکل است
در جهان هرگز نشو مدیون احساس کسی تا نباشد رایگان مهرت گروگان کسی
زندگی یعنی بخند هرچند غمگینی ببخش هرچند مسکینی فراموش کن هر چند دلگیری اینگونه بودن زیباست هر چند آسان نیست