سوالهای بی جواب ... اسرار مگو...چرت وپرتانه...
چرا یه بچه تو سودان به دنیا میاد وبعد از چند ماه یا 6~7 سال به اصطلاح زندگی و پس از کلی بدبختی و فلاکت و زجراز گرسنگی میمیره و بعد احتمالا جسدش را کرکسی کفتاری چیزی میخوره و بعد خلاصه به وسیله مورچه ها و... تجزیه میشه اصلا انگار نه انگار که بوده و یه بچه ی دیگه همزمان با تولد اون مثلا توسوئد دنیا میاد احتمالا اصلا دینی هم نداره بزرگ میشه در کمال آرامش و رفاه انواع و اقسام تفریحات را داره و هر نوع جک وجانوری را تناول میفرماید بزرگ و بزرگتر میشود و کارهای به اصطلاح خوبی میکنه وشاید هم کارهای بدی بکنه؟! اصلا مرز خوبی و بدی چیه؟ بعد هم به سلامتی در 79 سالگی به لقاءالله میره ومیره بهشت!!!
خدا چرا تفاوت قائل میشه ؟ اینکه اصل ظلمه مگه اون بچه مثلا سودانیه چه گناهی کرده بوده و یا بچه سوئدیه قبل از دنیا اومدنش چه کاره خوبی انجام داده بوده که تقدریشون اینقدر با هم فرق میکنه؟ حال ما آدم بدی هستیم و بدبختی هامون نتیجه اعمالمونه ولی اون بچه چی؟ خدا بیامورزدت صادق هدایت; خدا!!!؟تقدیر؟!!! سرنوشت؟!!!!!!!!!
این مثال تو همه ی زندگی به اشکال مختلف میبینم از هرکی میپرسم یه مشت چرت و پرت علکی جواب میده فقط اینجاست که رباعیات خیام به کاره آدم میخوره:
از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جلال و جاهش نفزود