نمادهای باستانی ایران ، آناهیتا و شیر وخورشید
ایران باستان چون سایر اقالیم و تمدنهای کهن که در بستر دوران اسطوره ای بشر نمو یافته اند، مهد اسطوره های چندی بوده است؛ اسطوره هایی که برآمده از ویژگیهای فرهنگی این مردمان از جمله آداب و رسوم، ارزشها، باورها و ایدئولوژی بومی و قومی و انعکاسی از شرایط روحی آنان بوده است. یکی از ویژگیهای بارز این اسطوره ها عدم همانند سازی و مشابه بیرونی شان است. چنان که بسیاری رب النوعهای یونانی و رومی را می توان بر هم تطبیق نمود ولی اسطوره ها و نمادهای اسطوره ای ایران زمین از قدرت تطابق پذیری کمتری برخوردار بوده و عمدتاً یگانه و منحصر به فردند. دیگر ویژگی مهمشان کمرنگ بودن خدایگانها در برابر خدای برتری به نام «اهورا مزدا» است که این امر ایرانیان را دیرینه ترین ملّت یکتاپرست تاریخ می نماید که بر خلاف نظر بسیاری هیچگاه تفکرات دوآلیسمی یا تثلیث گرایی در قاموس معرفتی شان راه نداشته است.
پس از این دو ویژگی که برشمردیم به بازشناسی دو نماد مهم در ایران باستان می پردازیم و این کار را در مقالات بعد نیز ادامه خواهیم داد.
شیر و خورشید
خورشیدی برآمده از پشت یک شیر، همواره نمادی از قدرت و فرمانروایی بوده است. در ایران باستان مردم دلبستگی و احترام شایسته ای برای الهه خورشید که آن را «میترا» می نامیدند، قایل بودند و از این رو این نماد در زمره مهمترین نمادهای باستانی ایران و همواره تا دوران آخرین سلسله پادشاهی (پهلوی) منقوش بر پرچم ایرانیان بوده است. «شیر» مظهری از قدرت خاکی و زمینی و «خورشید» جلوه ای از قدرت آسمانی و سنتز این دو تجلّی قدرتی تفویض شده از آسمان به مردم است که در وجود شاه یا سلطان تبلور می یابد (مقاله شمای استبداد جاودان در ایران را نیز ببینید.)
این نماد را به گونه های دیگر ولی با همین کارکرد و طرز تلقی در نزد سایر اقوام و ملل نیز می توان یافت. فراموش نکنیم که خورشید در ذهنیت اسطوره ای بسیاری از تمدنها نشان دهنده قدرت آسمانی بوده است ولی اقوام و حکومتهای مختلف نمادهای قدرت خود را در موجودات متفاوتی ترسیم می کردند: پرندگانی چون عقاب یا جانورانی چون شیر. از این رو ترکیب نمادین شیر و خورشید را علاوه بر ایران در نماد حکومتی مغول بزرگ (تصویر رو به رو)، چنگیزخان نیز می توان دید یا ترکیبی از خورشید و عقاب که نماد سزار رومی و ناپلئون بناپارت بود. عقاب در اینجا استعاره ای از یک باور اخترشناسی، مربوط به دورانی است که در اصطلاح نجومی بدان ژئوسنتریک (geocentric) یا زمین-مرکزی می گویند. در این دوران افلاک نه گانه ای که می پنداشتند به دور زمین، ناف گیتی و مرکز جهان سفلی، می چرخد هر کدام جایگاه ارواحی است که پس از مرگ در مسیر صعود به جهان بالاتر به فراخور شایستگی و فضایلی که در زندگیزمینی کسب کرده اند، در آنها سکنی می گزینند. به گمان اسطوره ای فلک هفتم یا فلک مشتری یا برجیس یا ژوپیتر جایگاه ارواح پادشاهانی دادگر و عادل بوده است که در آنجا روح این شاهان به صورت عقاب در می آید و همین باور نمادین باعث به کار گرفتن نشان عقاب در حکومتهای مختلف چون فرانسه زمان ناپلئون یا آلمان پس از روی کار آمدن هیتلر در دوره نازیسم شد که در ارتشهای امروزی نیز شاهد آن هستیم. در ایرن باستان نماد عقاب کارکردی فراختر می یابد و به عنوان جزئی از نماد اهورا مزدا و آناهیتا در می آید.
آناهیتا
آناهیتا الهه آبهاست. در اینجا لازم است به سومین ویژگی نمادهای باستانی ایران اشاره کنم: نمادهای مهم ایران باستان که نشان دهنده مهمترین عناصر طبیعی اند، معمولاً حالت زنانه دارند و شاید به قول «دن براون»، مولف کتاب جالب و ارزشمند «رمز داوینچی» این ویژگی منحصر به فرد دوران پگانی است که کلیسای کاتولیک و پس از آن روحانیون مسلمان در صدد حذف و زدایش آن از عرصه تمدن بشر بوده اند. در ایران دو الهه میترا، نماد خورشید و آناهیتا، نماد آبهای زمین، حالت زنانه دارند که تجلّی ِ بخشش بی دریغ طبیعت و نقش بارز این دو عنصر حیاتی در زندگی آدمیان اند.
آناهیتا، الهه آبها، خدایگانی پاک و معصوم است: لفظ آناهیتا از دو بخش «آنا»، پیشوند نفی به معنای «بی» یا «بدون» و «هید» به معنای «گناه» تشکیل یافته است و از آنجا که الهه آبهاست می توان بین آن و پذیرش حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام، که نماد عصمت و مهریه اش آبهای زمین بود، ارتباطی سمانتیک برقرار ساخت. امروزه اکثریّت شیعه ایرانی قداستی فوق تصور برای حضرت فاطمه قایل اند و او را در کنار آسیه، مریم مقدس و خدیجه، همسر پیامبر اسلام، چهار زن بزرگ و نیک تاریخ می دانند که یوهان ولفگانگ گوته در دیوان شرقی خود نیز بدان اشاره می کند.
از اینجا یک نکته دیگر نیز می توان دریافت: همان گونه که پذیرش اسلام از سوی ایرانیان با توجه به پیشینه دراز و بی نظیر ایرانیان در یکتاپرستی امری قسری و جبری نبوده، مردم بین نمادهای باستانی و بومی خود با نمادهای مذهبی شبیه سازیهایی برقرار ساختند و پذیرش نماد مذهبی آن هم با این گستره فراخ و نفوذ عمیق جز از طریق این شباهت کم نظیر از راه دیگری امکان نداشته، با توجه به بعد زمانی کاربرد این مقوله به منزله جزیی از ذهنیّت پاک نشدنی و حافظه ناخودآگاه ایرانیان درآمده است. مردم ایران همچنان که به قداست آناهیتا احترام گذاشته، معبد پرشکوه او را در کنگاور بنا کرده اند، امروزه به پاکی و معصومیّت فاطمه احترام گذاشته و بر سرنوشت تراژیک او اشک می ریزند. ظاهر نمادها تبدیل می پذیرد ولی معنایی که در پس آنان نهفته هرگز تغییر پذیر نیست.